وانیاوانیا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

هدیه با شکوه خدا

شب یلدا

یلدا رو تو مهد جدید جشن گرفتی خوشبختانه تو مهدجدید جا افتادی با مربیت المیرا جون راحتی ...اینجا آموزش خیلی جدی تره بیشتر سیستم پیش دبستان رو اجرا میکنن برای همین تو نقاشی و رنگ کردن بهتر شدی هنوز سرسختانه با حفظ کردن شعر مخالفت میکنی نمیخوای بخونی و حفظ کنی  اما اطلاعات عمومیت بهتره اسم حیوانات رو با مشخصاتشون رو خوب میدونی اجزاء صورت و بدن ...سریالها رو پا به پای ما میبینی و قشنگ برامون تعریف میکنی البته با زبون شکسته مخصوص خودت که خیلیم بامزه ست عکسها ادامه مطلب  کاردستی هندونه سفالی درخت آرزوها کاردستی ادم برفی   ...
7 بهمن 1392

چهار ساله شدی

از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق خود را در پستوی زمان تنها حس نمی‌کنم . . . امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی . . . تمام دقایق مانده از عمرم به همراه زیبا ترین بوسه های عاشقانه هدیه ای برای روز تولد تو . . . چهارمین سالگرد تولدت هم از راه رسید به همین زودی .... بعد از اسباب کشی زیاد حوصله جشن گرفتن رو نداشتم خواستم خیلی مختصر باشه شب با هم رفتیم کیک بگیریم تو قنادی با  عجله دویدی به سمت ویترین کیکها و اول از همه کیک انگری برد توجهتو جلب ک...
7 بهمن 1392
1